ای کاش چشم بینا بودی
ای کاش گوش شنوا بودی
تا تن برهنهٔ کودک بی مادر را
بی پدر را
میدیدئ و شیونش را ، که در گیر و دار و دغدغهٔ
"برادران ناخلف" ناپدید میشود ،
میشنیدی
شرم با د بر تو گر "انسانی؟!"
ننگ با د بر تو چو حیوانی!!!
به خون ملتم تشنه
به دستت بر گرفته خنجر و دشنه
میخهای کوچک و بزرگ، با گرد سیا
سرت گنده، تنت گنده، خودت گنده
شتابان،
به هر دشت و بیابان، کوی و کویر
هدیههای آلوده به دست
آلوده به خون ، آلوده به بی ننگی
و بوی چرس و تریاک
به پیشوائی عزریل
میروی و به سر هوای حور میپرورانی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen