Samstag, 28. Juni 2008

تشکل اجتماعی و عروج حاکميت کوشانيان



مهاجرتهای گسترده اقوام آريايی از شمال به جنوب دريای اکسوس (آمو) از جمله يوءچيها و توقف آنان به مدت پنجصد سال در باختر و تخارستان مقدمات ظهور تخاريها و هجوم آنان عليه حکومت يونانيان و سقوط آنان در باختر و بدنبال آن زمينه های تشکل اجتماعی و تاسيس دولت کوشاني را ابتدا در تخارستان، بدخشان و باختر فراهم ساخت و يکصد سال بعد ازين واقعه شعبه ای ازين اقوام بنام "کوای شانگ – کوشان" به ترقيات اجتماعی چشمگيری دست يافته و بعد از فتح باختر و کابلستان تا حوالی هندوستان پيشرفتند. مؤرخ شهير افغانستان مير غلام محمد غبار اين مسئله را چنين توضيح داده است: "بعد از انقراض يونانيان سلسله ای بنام کوشان از طايفه تخارها (تخارستان و بدخشان) بعد از تصرف کابل قسمت عمده هندوستان را مسخر نمودند".([1]) در باره نژاد کوشانيها نظريات متفاوتی به ميان گذاشته شده است. در اين مورد نظرياتی وجود داردکه کوشانيان و سلاله بعدی آنان بنام يفتليان از متن کوشانيان تبارز سياسی کرده اند، از نژاد هيونگنوها يا نژاد زرد ميدانند که ايشان از پيشگامان قبايل ترک هستند. اما بيشتر مؤرخين آنها را آريايی نژاد خوانده اند و معتقدند که آنها از سرزمينهای اوليه آريائيان (ايريانم ويجو) به مناطق تخارستان و باختر و بعداً آسيای مرکزی تا هندوستان منتشر شده اند. يعنی ابتدا از ناحيه رود ايلی به سير دريا و از آنجا به جنوب رود اکسوس در بدخشان کوچيده اند. کشف کتيبه معروف رباتک در سال 1991 بدنبال کتيبه های سرخ کوتل بغلان که مربوط به دوره زمامداری امپراتور بزرگ اعليحضرت کنيشکا ميباشد، حد اقل به سه فرضيه تاريخی ذيل پاسخ روشن گفت:
1- کوشانيان بخصوص کنيشکا در اين کتيبه خود را آريايی نژاد و شهريار آريانا خوانده است.
2- زبان فرضی (باختری-تخاری) در اصل بنام زبان "آری" يعنی آريايی ناميده شده است.
3- ويمه تکتو سردسته يا مؤسس حکومت کوشانيان خوانده شده است. بناءً با پيدايش آب تيمم باطل ميشود و ديگر نبايست فرضيه های موهوم بجای اسناد و مدارک مبرهن تاريخی قرار داده شوند.
بعضی از مؤرخين نام "کوشانو" را با کلمه چينی "يوءچی" که قوم کوچی و بيابانگرد در آسيای مرکزی بودند، يکی ميدانند و عقيده دارند که اينها زمانيکه در شمال دريای آمو بودند بنام "پوچی" خوانده ميشدند و پس از عبور از دريای آمو به "تاهيا- بدخشان" با ساکنان محلی آميزش نموده و نام جديدی "کوشان- کوچيان" را اختيار کرده اند. به نظر آنها قبايل اوليه کوشانی بنام تايوءچه يا يوءچيهای معروف نيز ياد شده اند و سرزمينشان را بنام کيوشانگ وانگ Kuei Shang Wang يعنی سرزمين کوشانيان ناميده اند. سايکس باور دارد که در دهه سوم قرن اول ميلادی "کوايشانگ" يا کوشان سردسته قبيله پوچی (يوءچی) راه و رسم کوچی گری را ترک گفته به کشاورزی روی آوردند و امپراتوری وسيعی را ايجاد کردند، که از باختر به طرف جنوب گسترش و پهنا داشت و در شمالغرب هند جانشين گندو فارس و پاکوريس گرديد، گندو فارس سلطنت ساکا را در 19 ميلادی تحت سلطه مستقيم خود در آورده بودند([2]).
کوشانيها در منابع تاريخی بنامهای مختلفی ثبت گرديده اند مثل "کوشانو، کهوشانو، کيوشانا، کيورشانا و کوشان" در منابع بومی آريايی، "کورسفو، کورونو، کورانو، کورسانو، خورانو" در تلفظ يونانی و در منابع عربی بنام "کوشان" آمده اند. در کتب دوره اسلامی از جمله مسالک و ممالک که اصطخری بنام کوشان تذکار يافته و آنها را از قوم تخارها ياد کرده است.
کوشانيان از سده اول ميلادی تا پايان قرن چهارم دولت معظمی را در پهنای آسيای مرکزی تا هندوستان بوجود آورده و بر آريانای شرقی تسلط سياسی داشتند، که همزمان با آنها در بخش آريانای غربی ساسانيها حکومت ميکردند. زمانی حکومت کوشانيان به سه دوره تقسيم شده است. يعنی کوشانيان بزرگ، کوشانيان خورد يا کيداريها و ردبيل شاهان که از اتحاد بقايای کوشانی و يفتلی عبارت بوده اند.
کوشانيان بزرگ با نام کچولا کدفيزيس فرزند ويمه کدفيزيس فرزند تيکتو آغاز ميگردد، که در سال 25 ميلادی از باختر به کابلستان آمد و اين شهر را از انسی آخرين شهزاده پارتی اشکانی تصرف نمود.([3]) کدفزيس اول فرمانروايی پيروزمندانه ای داشت.
ويمه کدفيزيس دوم (50- 90) ميلادی بر متصرفات کدفيزيس اول از باختر تا شمالغرب هند تا وادی گنگا و بنارس حکومت نمود. در کتيبه ای که از تکسيلا در ناحيه پوروشاپورا (پشاور) بدست آمده است اين کتيبه در دوره سلطنت يک زمامدار کوشانی که ملقب به پادشاه بزرگ بوده بنا گذاشته شده است، که باستان شناسان اين کتيبه را به ويمه کتفيزيس نسبت داده اند.
دوره حاکميت ويمه کدفيزيس دوره رونق ارتباطات و فعال سازی مسيرهای جاده ابريشم بوده که علاوه بر امتعه بازرگانی استعدادها و هنر خلاقه مردم در قلمرو کوشانيان بخصوص از معبر بدخشان و تخارستان ترويج و تعاطی ميشدند.
در سال 73 ميلادی امپراتور "مينک" محل کليدی را که بر آن جاده تجارتی ابريشم ميگذشت و در شمال صحرای تاکلاماکان موقعيت داشت در مسير ختن و يارقند (يارکند) که بطرف جنوب آن بدخشان موقعيت دارد از فرماندار يوچی اشغال نمود و تا سال 76 ميلادی تمام ترکستان چين را در شرق پاميرات به تصرف خود درآورد.([4])
در سال 88 ميلادی يکی از فرمانروايان کوشانی به جنرال چينی پانچاو در جنگهايش عليه تورفان کمک نمود و باج و خراج به چين پرداخت و خواست تا با يکی از شاهدخت های چينی ازدواج نمايد، که اين خواسته او به مخالفت پانچاو مواجه گرديد و او را به زندان انداخت. اين پيشامد شاه کوشانی را بر افروخته ساخت و جهت اخذ انتقام لشکر 70 هزار نفری را با اسلحه مجهز به استقامت پاميرات در بدخشان مارش داد، اما لشکر مذکور بخاطر طی نمودن راههای صعب العبور و سرد و کمبود مواد غذايی از سوی پانچاو شکست خورد و امور خراج گذاری بازهم بگونه ای ادامه يافت و پانچاو تا سال 91 ميلادی تا غرب بحيره کسپين سلطه چين را برقرار نمود. موصوف در سال 97 ميلادی يکی از افّسران خود را بنام سفير به کشور پارت اعزام نمود. سفير مذکور از راه هيکاتم پليس (شهر صد دروازه) و همدان به ايران و پارا رود مسافرت نمود، او علاوتاً در نظر داشت تا از طريق خليج فارس به سوريه و شام رفته و با حکومت روم شرقی روابط برقرار نمايد، اما بر اساس رايزنی ناخدای کشتی که اين فاصله را بطور عادی سه ماه وانمود کرد از اجرای اين سفر منصرف گرديده و به کشورش برگشت.
اعليحضرت کنيشکا امپراتور بزرگ کوشانی (100-162) ميلادی
شکست يوچی فرماندار کوشانی در شرق پامير در سال 88 ميلادی به دست پانچاو موجب تبارز امپراتور مقتدری چون کنيشکا در راس خانواده کوشانيان و قلمرو سلطنت آنان گرديد. هر چند سالهای زمامداری کنيشکا به صورت مشخص معلوم نيست، اما پس از ورشکستگی سياسی ناشی از هجوم لشکر چين بمقام سلطنت برداشته شده و مرحله جديدی را در استقرار، توسعه و تحکيم دولت کوشانيها پيريزی نموده است. کنيشکا سلطنت خود را با استقرار در دو پايتخت پوروشاپورا بحيث پايتخت زمستانی و بگرام بحيث پايتخت تابستانی رهبری ميکرده است.
بازيافته های فراوان و چشمگيری از ساحه وادی کوهدامن و کاپيسا مربوط به دوره حکومت کوشانيان و تسلط دين بودا نشان ميدهد که اين سرزمين مورد توجه و دقت زمامداران کوشانی بخصوص امپراتور کنيشکا قرار داشته است. در تمام قلمرو کوشانيان تساهل دينی و پلوراليزم عقيدتی حکمفرمايی داشت و صومعه ها و استوپه های مذهبی فراوانی در اين دوره ساخته شده اند. کنيشکای بزرگ در اوايل سلطنت خود کوهستانهای کشمير و چترال را ضميمه قلمرو سلطنتی خود نمود و سرزمين خود را بيشتر از نياکانش توسعه داد. کنيشکا نميخواست باج گذاری به دولت چين را که از گذشته معمول گرديده بود ادامه دهد. ازينرو لشکر قوی را به امتداد بدخشان سوق نمود و از گذرگاههای پامير بسوی ايالت سينکيانگ چين (کاشغر و يارکند) مارش داد و ختن، يارکند و کاشغر را جزوی امپراتوری خود نمود، که موفقيتهای نامبرده مورد تائيد نگارشگران چينی بخصوص هيوان تسانگ قرار گرفته است. آنان تائيد نموده اند که ختن در سال 152 ميلادی ضميمه امپراتوری کنيشکا گرديده و فرمان اين پادشاه سترگ در بخشی از سرزمين چينيان واجب الاجرا گرديده است. شهريار بزرگ کوشانی که خود پيرو ديانت زردشتی (آئين آريائيان) بود در اواخر سلطنت خود به کيش بودايی علاقه فراوان گرفت و تحت تاثير اين گرايش دينی وی بسياری از مجسمه ها و هيکل های رجال بزرگ دولتی و روحانی بودايی در مکتب آرت و هنر "گنداهارا" به بهترين صفت هنری ساخته شده اند، که تبارز اين آثار حيرت انگيز قبل از همه مديون اراده هنر پرورانه و فرهنگی کنيشکا ميباشند. قبل بر اين زمامداران کوشانی در زمينه رشد هنر گنداهاری به مثابه آميزه از هنر يونانی و باختری توجهات لازم مبذول نموده بودند و آشوکا پادشاه موريائی بودائي هند در اين زمينه تلاشهائی را در قرن سوم پيش از ميلاد راه اندازی نموده بود، اما کنيشکا همه اين عرصه ها را (هيکل سازی، استوپه ها و صومعه های دينی، سنگنبشته ها، معماری، شهرسازی، مسکوکات فلزی، طلايی و نقره يی) را به حد کمال تشويق و حمايت نمود.
در قرن دوم ميلادی کنيشکا يک دندان بودا را به سفير چين اهدا نمود و يکی از سران يوچی يک کاپی کتاب مقدس بودايی را به هيئت نماينده گی چين در کشورش نيز اهدا کرد که گفته ميشود بدين وسيله اين مذهب به فواصل معين و تدريجی در چين سرايت کرد و تا امپراتوری روم توسعه يافت. لازم به تذکر است که بوديزم بعد از سال (565) پيش از ميلاد بوسيله سيدارتا در هند بوجود آمد، اما در قرن سوم پيش از ميلاد توسط مورياييها به کابلستان، باميان، باختر و بدخشان راه يافت و باميان بستر مناسبی برای ترويج اين ديانت بسوی کشورهای جنوبشرق آسيا و چين گرديد. بوديزم در آريانای عصر کوشانی حيثيت ديانت جديدی را اختيار کرد و بحيث يک نظام درويشانه دينی که تبليغ ميکند "بعد از اين زنده گی را ديگر پايانی نيست در قلب مومنين تجلی انوار پرتو افگن است و به نيايش و ادعيات آنها گوش ميدهد" چنانچه وينسنت سميت ابراز نموده در يک کلمه ميتوان گفت که "احترام به معبودی که از اين دار شتافته است به عيادت ناجی زنده ای حلول کرده است"([5]).
پس از کنيشکا در سال (162- 185) هويشکا به نماينده گی پدرش ايالات هند را در جنوب اداره ميکرد و به مجرد مرگ کنيشکا به کرسی جاه و جلال سلطنت کوشانی تکيه زد. کارنامه های او بصورت مشخص مورد مطالعه قرار نگرفته است، اما بی ترديد او ادامه دهنده راه و روش فرهنگ گستر اجداد خود بوده است.
دوره حاکميت واسوديوا که در سال 220 ميلادی بدست شاهپور اول بر افتاد ([6]) شيرازه امپراتوری کوشانی از هم پاشيد، و سلاله های کوچک کوشانی در دره های پنجشير و مناطق مجاور آن تا هجوم رعشه افگن يفتلی ها در قرن پنجم ميلادی حکمرانی داشتند، که آثار شگرف اين دوره از دره پنجشير به دست آمده است. برخی از امارتهای کوچک سلاله کوشانی حتی تا تصرف خراسان بزرگ بدست سپاه عرب تا قرن هفتم ميلادی وجود داشتند. اردشير بابکان مؤسس سلاله ساسانی در قرن سوم ميلادی طی يک حمله گسترده به هند به حاکميت آخرين بقايای کوشانيان در شمال آنکشور که به زمامداران کابل خراج ميپرداختند پايان داد.([7])
پادشاهان کوشانی از پيروان و مشوقين جدی دين بودا بودند. راجع به تمدن دوره کوشانيها تحت دستاوردهای هنری مکتب گندارها را مثل (معماری، نقاشی، مجسمه سازی، شهر سازی، ظروف سفالی و شيشه ای و غيره) نميتوان درين نگرش کوتاه معلومات داد، اما ميتوان گفت که مفتخر ترين بازيافتهای باستان شناسی در موزيم های کشورهای آسيای مرکزی مربوط به عصر زمامداری کوشانيها و عروج هنری مکتب آرت و هنر گنداهارا که توسط آنان بوجود آمد ميباشد.
دکتر صاحبنظر مرادی
رویکرد ها:---------------------------------------------------------
[1] - جغرافيای تاريخی افغانستان، مير غلام محمد غبار، سال 1367 کابل.
[2] - سايکس، تاريخ افغانستان، ص 120.
[3] - صاحبنظر مرادی ، کابل در گذرگاه تاریخ، بخش کوشانيان.
[4] - به نقل از تاريخ چين تحت عنوان "یوهانشو"، تفسير رخدادها را از 25 ميلادی به بيان گرفته، نقل از سايکس، ص 121.
[5] - پيرسی سايکس ، تاريخ افغانستان، ترجمه عبدالوهاب فنايی، ص 122.
[6] - مير غلام محمد غبار، جغرافيای تاريخ افغانستان، ص 200.
[7] - سايکس، همانجا ، ص 123.