رويداد های جاری کشورما گواه براینست که اوضاع سیاسی، اقتصادی و تنش های منطقوی با شتاب زدگی بسوی یک فاجعه بزرگ بشری ره میگشاید، اولین قربانی این تنش هامردم رنج کشیده ما خواهد بود، زیرا جنگ های خانمانسوز سه دهه که جز فقر، گرسنگی، بی سوادی و بی خانمانی ارمغانی نداشته و زمینه را برای کشور های استعماری مساعد ساخت تابرای اهداف استراتیژیک، نظامی و سیاسی خود روی اسکلت های مردم و وطن ویرانه ما سرمایه گذاری کنند که این بعد خارجی مسأله است و بعد داخلی آن تنش های فرهنگی، قومی و قبیلوی است که قبیله سالاران با تفکر فاشیستی، منافع قبیلوی و تباری خودرا دردو سوی مرز، درموجودیت طالبان وحشی و پاکستان سراغ می نمایند، بنا" با همان حربه پاکستانی به توطیه و سبوتاژ علیه ملیت های دیگر می پردازند، شخصیت های محبوب شانرا اگر نتوانستند چون مصطفی کاظمی ترور فزیکی کنند، باز چون عبدالرشید دوستم و لطیف پدرام ترور شخصیتی می نمایند، تضاد های را بین ملیت غیر پشتون دامن میزنند. یکی از این تحریکات شان مسأله افشار است که من آنزمان در اکادمی پولیس در افشار درس میدادم بچشم خود دیدم که جنایتکاران رسول سیاف فاجعه افشار را آغاز کردند، اما هرگزاز جنایت سیاف پشتون در حق مردم هزاره سخنی بر زبان نمی آورند وهزاره ها راعلیه مردم پنچشیر تحریک می نمایند تاهزاره و تاجیک را بجان هم بیاندازند، اما از کشتارهزاره ها توسط طالبان پشتون در یکاولنگ اسمی بر زبان نمی برند. این شگرد ها و اتهام بستن ها را از بادران پاکستانی خود آموخته اند.
پالیسی فرهنگ زدایی دیگر شان آوردن یک هیولا در پست وزارت فرهنگ است که خوبان یکی دارد و خرم همه را، ولی آنچه ندارد فرهنگ انسانی است وی اگاهانه برای کشتن هویت فرهنگی فارسی زبان ها گماشته شده و خرم بخشی از برنامه های فاشیستی این قبیله سالاران است ویکی از پلان های شوونیستی شان بدست داشتن سه وزارت کلیدی، چون وزارت فرهنگ وزارت معارف و وزارت تحصیلات عالی است که بتوانند از طریق این سه وزارت زبان فارسی را منهدم کنند، چون زبان خود شان سیالیت و زمینه رشد وپویایی ندارد بنا" حسودانه زبان فارسی را تضعیف می نمایند و حتی در پشتو تولنه برای زبان چند هزار ساله فارسی واژه های پشتو می سازند واگر این دایه های مهربانتر از مادر زبان خود را غنا بخشند بهتر است زیرا زبان فارسی متعلق به فارسی زبانان است و خود میدانند کدام واژه ها را بکار برند. اما آنچه خوابهای خوش فاشیزم زبانی را از چشم شان می رباید فرهنگ عالی و پیشرفته فارسی زبانان است. همانطوریکه دو دسته و با سماجت به قدرت چسپيده و هرگز تحمل فرهنگ و هویت های فرهنگی و ملی ديگران را ندارند، تحمل اینرا هم ندارند تا قدرت سياسی و دولتی و رهبری جامعه را ملیت های دیگر در دست داشته باشند، قبيله که خصلت مجموعی برجسته ی آن تکبر، خود بزرگ بينی، جنگ، خونريزی، کينه، انتقام و توطئه و دسيسه و در عين حال کرنش و سازش و تسليم طلبی بخاطر کسب و حفظ قدرت است، در برافروختن آتش نفاق و خانه جنگی و کشتار بی گناهان و اخلال امنيت از داخل دخيل اند و از سوی ديگر دشمنان خارجی بخاطر حصول و نگهداست منافع ازمندانه ی شان با استفاده از خصلت کرنش گرانه و تسليم طلبانه ی قبايلی ها و مهارت شان در جاسوسی و توطئه و دسيسه در برابر ساير مليت های ساکن در کشور، در تشنج اوضاع به نفع خود فعاليت دارند و به تحريکات و سبوتاژ و خرابی بيشتر اوضاع درمنطقه می پردازند.
آقای حامد کرزی رئيس جمهور که خود زاده و پرورده ی قبيله با تمام خصايل و امراض آن است با تيم فاشيست قبيله گرای خود در حالی که دم از دموکراسی و شايسته سالاری می زند، قبيله را می ستايد و در دفاع از منافع قبيله ماهرانه در فعاليت است. چنانکه واضح است تقريبا کليه اعضای کابينه را افراد وابسته و منسوب به قبايل تشکيل داده و همه مقامات و صلاحيت های کليدی دولت را بدست عناصر فاشيست مشرب قبيله سپرده است و اين عناصر برعلاوه ی فساد اداری و رشوه و اختلاس و غارت دارايی مردم، در توطئه عليه شخصيت های غير قبايلی در کوشش و تلاش اند.
ازجمله ی اين عناصر قبيله سالار متعصب که همواره از موضع قدرت حرف می زند و زور گويی و قلندری را پيشه ساخته است، يکی عبدالجبار ثابت، دادستان کل افغانستان است.
قرار معلوم اين آقای زور گو، عضو باند جنايتکار اسلامی گلبدين است که با شليک نمودن بيش از شصت هزار راکت شهر کابل را به ويرانه مبدل و دهها هزار نفر اعم از کودک وبرنا، پير، زن و مرد بيگناه را از زندگی ساقط و معلول و معيوب ساخت. گلبدين و باند ضد بشری او اکنون در ليست سياه پنتاگون و ناتو و ملل متحد شامل گرديده است.
آقای عبدالجبار ثابت با تبختر، تعصب و تبعيض نژادی، قضيه ی برخورد جنرال دوستم با اکبربای را پيراهن عثمان ساخته و می خواهد از اين طريق لطمه يی برحيثيت جنرال دوستم و جبهه ی متحد ملی وارد نماید. درحالی که میگویند اکبربای چندی قبل در امريکا به قاچاق مواد مخدر توسط پوليس دستگير و زندانی شده بود وبعد توسط خلیل زاد از زندان رهایی یافت، زیراصلا" اکبر بای از لوگر بوده وازجمله ناقلین در شبرغان می باشد که باین ریشه تباری خود حمایت می شود، در حالیکه باید بعنوان یک قاچاقبر محکمه بین الملی می شد زیرا با اين عمل شرم آور خود به حيثيت تمام مردم افغانستان بعنوان قاچقبران مود مخدرلطمه ی شديد وارد آورد، اکنون ميخواهد با ايجاد اختلاف ميان ازبیک ها به نفع تبار قبيله يی خود از آب گل آلود ماهی بگيرد، مورد حمايت و پشتيبانی خاص آقای دادستان وفاشیست های افغان ملت قرار گرفته است.
از کجا معلوم که قاچاق مواد مخدر اکبربای در امريکا ارتباطی با گلبدين که بزرگترين سردمدار توليد و تجارت غيرقانونی ترياک و مشتقات آن در سرتاسر منطقه و جهان شناخته شده، نداشته است؟.
برخورد جنرال دوستم با اکبربای يک مسئله کوچک بين دونفر است که به سادگی می تواند حل شود و آنقدر قابل تعقيب جدی نيست. چيزيکه مهم است اينست که چرا اکبر بای درقضيه ی قاچاق خود که پای حيثيت عموم مردم افغانستان درميان است توسط دادستان صاحب مورد تعقيب عدلی و قضايی قرار نگرفته است؟ درواقع دراين قضيه پای هم تباری در ميان است.
همچنان اقای خرم وزيراطلاعات و فرهنگ که نه از تاريخ ميهن مان اطلاعی دارد و نه از فرهنگ بهره يی،اما با فرهنگ پاکستانی خود رسانه های گروهی را ازکاربردن واژه های دانش، دانشگاه، دانشکده و شهرداری از وظيفه برکنار و کسر معاش ميکند، توهين بزرگی به هویت زبانی و فرهنگی مردم نیست بویژه که زبان دارسی زبان مشترک همه اقوام وملیت های افغانستان است، حتی همین فاشیست های قبیله از منابع و غنای فرهنگی زبان فارسی سود می جویند و باز بانمک حرامی در نابودی آن تلاش میکنند و فارسی را متعلق به ایران میدانند در حالیکه شاید بدانندکه خاستگاه و مهد نخستين پرورش آن جای ديگری جز بلخ باستان مرکز آريانای کهن نيست و تاا کنون بعنوان یکی ازمقدسات هویتی مردم افغانستان، ايران و تاجيکستان بشمار می آيد.. ولی آقای ثابت هرگز از قدرت و صلاحيت کم نظيرش در برابر اين خيانت ملی وزير اطلاعات و فرهنگ کار نميگيرد و همچنان ساکت و ثابت دريک نقطه باقی می ماند.
وجدان آقای ثابت که در ضديت با جنرال دوستم از خواب افيونی خود بيدار می شود، مسوولان واقعی حادثه ی غم انگيز بغلان و کشتار بی رحمانه ی مصطفی کاظمی و همراهانش و تعدادی بيگناهان ديگر ازقبيل شاگردان مکاتب و مردم مظلوم و بيچاره ی بغلان می ميرد و مسخ ميشود. چونکه مساله ی همتباری جلو چشم آقای عبدالجبار خان ثابت دادستان کل يا به زبان قبيله لوی حارنوال افغانستان را گرفته است.
ناگفته نبايد گذاشت که آقای ثابت بنا بر تغصب فبيلوی که در نهاد خود دارند پای آقای لطيف پدرام را نيز در فضيه برخورد اکبربای قاچاقبر با جنرال عبدالرشيد دوسم کشانيده و او را متهم و خلاف موازين حقوقی و ارزشهای آزادی انسان ممنوع الخروج اعلان داشته اند. زيرا لطيف پدرام تاجیک تبار بوده و با استعداد شگرفی که در شعر، ادبیات، سیاست و گویندگی دارد خار چشم قبیله سالاران افغان ملت است، چون پدرام در فرانسه بزرگترین جایزه حقوق بشر رادریافت که داغش از دل ولی احمد نوری بدر نمی شود. پدرام دربیانیه های انتخاباتی ریاست جمهوری ماهیت پاکستانی کرزی را کف دستش گذاشت و طرح فدرالیزم وی ودوستم برای رهایی مردم از چنگال هیولای فاشسیم لرزه بجان قبیله سالاران متحجر فکر انداخته است که ناگزیر برای اجتناب از سیستم فدرالی برای بدنامی این دو انسان مبارز به توطئه های دست میزنند تا مبادا آقای پدرام ویا دوستم در انتحابات آينده پيروز شوند و حاکميت فاشيزم قبيله از دست قیايلی های
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen