دکتور نورالحق نسیمی
فارسی تر از آن گفتیم تا شووینست ها آنرا درک کنند.
هم میهنان گرامی!
د رهفته گذشته دوسیه نسبتی آقای جلالی را زیر فرنام " جلالی فروخفته، خواب خرگوش" با استناد از google پیشکش نمودم. و قرار بر آن شد که بقیه دوسیه تقلبکاری موصوف را در بخش دوم توضیح بدهم. مگر وضعیت بگونه دیگری درآمد که از بازگشایی پرونده باقیمانده او گذشتم ولی موصوف از تبهکاری و شیادی باز نمانده خود را اخیرآ به هند میرساند و روز 13 فبروری درحاشیه سیمینار " امنیت آسیا"، دوباره به پخش اکاذیب علیه مقاومت گران و بومیان سرزمین ما بویژه (اتحادشمال) پرداخته که از آن همه بیهوده سرائیهای او میگذرم، تنها به یکی از پاسخ های که او در برابر پرسشی ارایه نمود می پردازم:
Sheela Bhatt managing editor of rediff.com, Feb.13. Delhi, India. خبرنگار:
Q: But they were fighting the Taliban.
Not now. When the Taliban was removed they were fighting each other. The pace of rebuilding national institutions was slow. In the post-conflict situation, you have to break and make. If you don't break war machines of the past you cannot make new institutions. Reintegration of the Northern Alliance didn't work. After they were demobilized some of them joined the drug traffickers, criminal gangs and some even joined the Taliban.
"پرسش: آنها ( اتحاد شمال ) علیه طالبان جنگیدند؟
جواب: نه اکنون! زمانیکه طالبان از قدرت دور شدند، آنها علیه یکدیگر به جنگ پرداختند. موضوع باز سازی موسسات ملی به کندی پیش رفت. در اوضاع بعد از جنگها، شما مکلف هستید که باید این نیروها را محو، و دوباره باز سازی شوند. اگر شما ماشین جنگی قبلی را از بین نبرید، شما نمیتوانید موسسات جدید را جانشین آن بسازید. جذب مجدد آنها صورت نگرفت، بعد از آنکه خلع شدند، بعضی به قاچاقبران مواد مخدر پیوستند وبعضی هم باندهای جنایت کار را بوجود آوردند و عده یی هم با طالبان یکجا شدند."
خواننده گرامی !
نیت خود را جلالی روشن و بی پرده بیان داشته و بنابر سلسله تحرکات متوسل به خلع اتحاد شمال شد که آفرین شان باد!
آقای جلالی که زیر پرچم خارجی ها به حیث وزیر داخله جلوس نمودید وظیفه وزیر داخله در راستای تامین امنیت سرکوب باندها، دستگیری قاچاقچیان مواد مخدر وغیره است. آیا شما در آن گاه یک نفر از شبکه قاچاقبری خلع شده اتحاد شمال را افشا و دستگیر نموده اید؟ چگونه عقل سلیم قبول کند که افراد اتحاد شمال با طالبان پیوسته باشند. آخر بهتان و افترا هم حد و مرزی دارد. هویت تروریست ها قاچاقچبران مواد مخدر و طالبان مزدور روشن است. و اینها همه از یک بستر بوی ناک و چرکین قبیلوی برخاسته اند و سر همه در یک گریبان بوده که سر انجام همه اینها وطنداران شما اند.
خواننده گرامی!
اخیرا " خرم" بی فرهنگ که منسوب بمقام فرهنگ شده، طوری گلی را به آب داد که کنه و عمق نیات شوم شووینزم را برملا ساخت، لذا بدین باورم که کنجکاوی بیشتردر شناخت چهره های عریان، نیازنیست زیرا ستاره بخت اینها راه افول را می پیماید. تحریک های اخیرفارسی ستیزی، به روابط باهمه ی خلقهای سرزمین ما چنان ضربات سهمگین وارد نمود که قبیله گرایان را دوباره به آن محلات ماورای کوه های سلیمان زادگاه اصلی شان باز گردانید. به مردم ما دیگر جالب نیست و فرق نمیکند که جلالی چند دوسیه جناحی دارد؟ وهمردیف به آن اینکه احدی، کرزی، اتمر، ارسلا، اشرف غنی احمدزئی، تنی، گلبدین، ملاعمر و از همین قماش دیگران شان به ارتکاب چند فقره جنایت، اختلاس، رشوت، احتکار و غیره فساد ها متهم میباشند. بی اندازه سپاس از اندیشمندن خامه بدستان و دوستداران زبان فارسی که دها مقاله اعتراض آمیز را روی احساس مسئولیت و دلبستگی به دین، زبان و فرهنگ با عظمت شان از طریق سایت های « تارنمایی» انترنیتی پخش نمودند. وبدین وسیله همبستگی همدلی و همزبانی خویش را ابراز نمودند. این همبستگی با شور و جوشش بینظیرچنان پیامدی را نوید میدهد که پس از این هرگز قبیله گرایان فاشیست نه با توسل به زور خارجیان و نه با تزویر و دروغ، قادر خواهند شد که اراده مردم را منکوب ویا خریداری نمایند.
دشمنی با زبان پارسی و پارسی گویان در واقع دشمنی با حق است و حق نگفتن و از حق دوری جستن و حقیقت را وارونه جلوه دادن شاید یک دفع الوقت باشد. ولی دوام و قوام ندارد با گذشت زمان آفتاب حقیقت نمایان میگردد. در روال همین واقعبینی یک واقعیت انکار ناپذیر، موجودیت اقوام مختلف دراین سرزمین است. و این اقوام بومی ( کر، کور، گنگ) نیستند که در پهنای تلقینات و شعارهای کاذبانه راه مصالح قومی خود را گم کنند.
خام طعمی شووینستی حاکی از آن است:
· اصلیت و هویت اصلی را کنار بگذارید خود را " افغان" بگوئید.
· نام وطن خود را خلاف واقعیت به نام یک قوم خاص " افغان- ستان" مسما بدارید.
فرضآ اگر دو شرط بالا را روی ناگزیری بپذیریم در سلسله دریافت امتیاز های سیاسی در ردیف قوم شماره (2) و یا (3) محسوب میگردیم. بدلیل تاجک بودن، هزاره بودن، ترکتبار بودن و غیره.
اما این " افغان " کیست؟
" افغانستان " کجا بوده؟
بنابر شواهد و روایت تاریخهای متعدد منجمله تاریخ تحلیلی افغانستان – نام افغانستان به عباره امروزی مجهول و مبهم، اما از لحاظ مکانی افغانستان همانا ساحات کوه سلیمان و قسمت از غرب دریای سند معلوم و مشخص است.
غصب زمین های بومیان این سرزمین با اعمال فشار و تبهکاریهای خونین توسط کوچی های بدوی همراه بوده و خصوصا قبایل که در خدمت جنگجویی و لشکرهای حشری حاکمان بر کابل و ولایات شامل بوده اند. از حق فرمان اخذ زمین دیگر ملیتها ساکن در کشور ما به ویژه درشمال کشور و هزار ستان بزور و فشار حاکمیت های قومی مسلط بر کنترول مناطق در مرحله فیودالی و بنابر سیاست تحمیل اراده قومی و اوغان ملیتی از زمین و علفچر و آب مردمان دیگر برخوردار گردیده اند و آنرا حق مسجل خود میخوانند. در این باره نزاعهای فی مابین هزاره و اوغان ها و ازبکها و اوغانها و تاجکها و اوغان ها وجود داشته. و دعوی و مرافعه و مجادله های خونین این قبیل سلطه گری ها و زورگیری علفچرها و باج و مالیه و فروش اجناس با سود کلان بالای دیگر تبارها از همان آغاز دولت فیودالیه احمدشاهی تا اکنون دوام داشته است. ا زانجاییکه امروز هم وجود اقوام وقبایل بنام " پشتون" و یا " افغان" و موجودیت وزارت برای امور آنها تاهنوز مانع در راه ملیت شدن این قوم بوده و باعث مشکلات حکومتها از بابت عدم تابعیت آنها نسبت به خدمت عسکری و غصب جنگلها کوه ها و تقسیم میان شان که آزاد بفروش برسانند و دیگر مکلفیت های قانونی که متوجه دیگر اقوام گردیده و دادن امتیازات ویژه برای قبایل که میتوان مضمون جداگانه در این مورد نوشت و خلاف آن در دوره های مختلف مسئله بیگاری، حواله جات گوناگون مثلآ بالای هزاره ها، عدم قبول و ارتقای تبارهای دیگر در تشکیل و تعین نظامی وسیاسی رژیمها بطور مثال در زمان سلطنت ظاهر شاه از جمله 25 جنرال نظامی در کشور فقط دو تن آن مربوط به تاجکها بود بقیه در مجموع شجره اوغانی داشته اند.
از زمره تحمیل ها یکی دیگر آن نام گذاری ارز دولتی بنام افغانی است که بنابر تعصب و هژمونی قومی یکی ازسوالات لاینحل شمرده میشود که در هیچ یک از دولتها و کشورها بنام قوم ویا تبار اسم ارز نهاده نشده است. و بدی این کار آنست که نسبت به ارزش یک افغانی یک فرد، یعنی ارزش یک تبعه مملکت، معادل یک افغانی پول رائج واقع میگردد. و در مقیاس قیمت اشیا بگونه مثال در برابر یک دانه تخم مرغ ارزش ( پنج نفر افغانی ) یا ( پنج افغانی) میباشد.
در حالیکه با حذف معیار و مقیاس مانند یک زن افغانی، یک سرباز افغانی یک کارمند افغانی و غیره همه اینها افغان و افغانی بالاخره نرخ به عرض کشور و یا حکومتی هم یک افغانی ! فانتیزی بس قابل توجه و نهایت مضحک و مسخره است که نباید چنین سمبول تحقیر و حقارت ارزشی را محض خاطر نام یک قوم و تمامیت گرائی ان قابل قبول و مقبول دانست.
اعمال سیاستهای تصفیه قومی " جنوساید" در اغلب خصوص مملکت، خصوصا مناطق زراعتی و مالداری که دارای اهمیت اقتصادی بوده از همان زمان دولت ابدالی علیه منافع اقوام بومی کاملا مشهود است. حتی بر حسب فرمان امیر عبدالرحمان خان و امیر حبیب الله خان برای اسکان قبایل ماورای سرحد دیورند که شجره اوغانی داشتند واسناد ان درج تاریخ است زمین تاجکها، ازبکها و هزاره ها توزیع شده. در زمان نادر غدار بیشترین ناقلین سرحدی افغان مانند گلبدین حکمتیار و امثال آن بمناطق مرکزی و شمال کشور جاگزین شدند. اخیرا مسایل ادعای علفچر توسط کوچی ها و پرابلم اراضی غصب شده از جانب قبایل در زمان حامد کرزی مبنی بر سیاست شووینستی افغان ملیتی و تحت حمایت قدرت مندان جهانی، بار دیگر همه را متاثر ساخت.
هم میهنان گرامی!
درد و رنج ما آنقدر طولانیست که نه در یک مقاله و یاکتاب بیان شده میتواند! بروایت تاریخ طوری اجمالی مواردی را در بالا از تهاجم و حق کشی های قبیله گرایان طی بیشتر از دوصد سال حاکمیت شان توضیح داشتم، اما حالا دنباله این داستان غم انگیز بدانجا کشیده که زبان و فرهنگ ما را میخواهند سلاخی کنند و مانند زمین وعلفچرآنرا در معرض هجوم قرار داده اند.
اما شووینست های افغانی بدانید که این همه خواب و خیال است و محال! راهی را که در پیش گرفته اید نه به ترکستان بلکه به گورستان قبیله می انجامد.
بنام ات من بمیرم ای خراسان
به خاک تو دهم من جان دهم جان
خدا ویران کند بدنام گرت را
که نام نا سزاید کرد افغان
*********************
لشکر تاجیک بکشا بازوی مردانه را
زن، به خون افگن، فنا کن لشکر بیگانه را
شد کهن افسانه ی آهنگر ضحاک بند
اژدرفاشیزم را کش، نوکن این افسانه را
خصم کوشد ملک ما را سر به سر سازد خراب
گور نسل ما کند آن گلشن ویرانه را
کشور ما نیست جولان گاه آدم خار ها
در هجوم آی و بروب از وحشیان این خانه را
کرگسان را ره مده ای جوره شاهین جوان
ماکیان حتی به روی غیر بنددلانه را
دیده جانانه ات در انتظار فتح توست
بیخ دشمن را بکن سر سبز کن جانانه را
*****************************
ما درخت مهربانی کاشتیم
کینه را از سینه ها برداشتیم
بر فراز کوچه های شهر خویش
پرچم پندار نیک افراشتیم
دانش و شهریگری را از کهن
ما برای دیگران بگزاشتیم
گنج و گیتی هر کجا آمد به دست
ما نه بهر خویشتن انباشتیم
تا نمیرد میهن و فرهنگ ما
دیده ی جان را برو بگماشتیم
هم به همراه اهورا در نبر
اهرمن را ما به هیچ انگاشتیم
ریشه ی نیک است در کردار ما
نیک گفتیم، نیک هم پنداشتیم
ما بمانیم و بماند پایدار
آنچه ما در دشت دلها کاشتیم
سعدی بزرگ در اینجا میگوید که تاجیک نه عرب است و نه ترک
شاید که به پادشاه بگویند
ترک تو بریخت خون تاجیک
«سعدی»
عرب دیده و تر ک و تاجیک و روم
زهر جنس در نفس پاکش علوم
«سعدی»
دکتور نورالحق نسیمی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen